يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
استثنا در اين زمينه فقط قيام سي تيرماه 1331 است که آن هم به رهبري روحانيت بود، چرا که اگر اينگونه نبود بايد پس از 28 مرداد سال 1332 نيز مردم به ميدان دفاع از مصدق ميآمدند. آيتالله کاشاني با صراحت ميگويد که قيام 30 تير به خاطر حضور و خواست من بود، چون من و مصدق نتوانستيم با هم ادامه مسير دهيم. مردم نيز به حمايت از ايشان، در مقابل کودتا نايستادند، بنابر اين اين استثنا نيز به برکت حضور روحانيت بوده است و استثناي دوم نيز مسئله تحريم تنباکو است که اولين قيام روحانيت در عرصه سياسي تاريخ معاصر ايران است. در دو بار اشغال ايران، کودتاي 1299، اخراج پهلوي اول در شهريور 1320، کودتاي 28 مرداد 1332، به توپ بستن مجلس اول و ايضاً در اشغال چندين باره ايران توسط روسها خبري از مردم نيست. اما وقتي ايدئولوژي مبارزه از ناسيوناليسم دروغين به اسلام تبديل ميشود، همه صحنههاي خطر انقلاب اسلامي با حضور مردم فيصله مييابد. قبل از انقلاب اسلامي، وقتي سفير امريکا در تهران (ويليام سوليوان) در ديماه 1356 به شاه ميگويد، امريکا به اين نتيجه رسيده است که حکومت شما ديگر دوام نميآورد و بايد بروي، شاه با گريه ميپرسد: اگر قرار است بروم کجا بايد بروم؟ اين اظهار پادشاهي است که ملت خود را پشت سر خود نميبيند و فشار بيروني را با مردم در ميان نميگذارد. اما يک سال بعد از آن امام راحل ميگويد: من تو دهن اين دولت ميزنم و با پشتوانه اين ملت دولت تعيين ميکنم و امريکا هم هيچ غلطي نميتواند بکند. اين اعتماد به نفس و شهامت امام از کجا به دست آمده بود؟ از آنجايي که از يک ملت تحقير شده که در 200 سال گذشته يک سوم کشورش را از دست داده و انواع قراردادهاي استعماري بر وي تحميل شده، ملتي ساخته است که تمام جهانيان را به مشاهده استقامت و صلابت خود دعوت کرده است. 23 تيرماه 1378 يکي از جلوههاست. جلوه ملتي که هويت خود را بازيافته بود و براي آن فرقي ندارد که دشمن کيست اما اين را به خوبي فهميده است که اگر در ميدان نباشد، نه تنها عهدنامه ترکمنچاي و گلستان که احتمال صلح امام حسن (ع) و عاشورا دور از ذهن نيست. آنچه مردم در بيست و سوم تيرماه انجام دادند در کلام مقام معظم رهبري به مچاله کردن کاغذ توسط بسيج و مردم تعبير شد. مردمي که با صداي حيدر حيدر و با دست خالي دشمن را به وحشت انداختند و به قول خاتمي بدون شليک يک گلوله دشمن تار و مار شد. جذابيت حضور مردم در حادثه 23 تيرماه زماني بيشتر قابل فهم است که بدانيم بخشي از غائله آفرينان 18 تيرماه از درون حاکميت بودند و کرم از درون درخت تغذيه ميکرد و تشخيص دوست و دشمن به امري پيچيده تبديل شده بود و نظام جمهوري اسلامي حتي حق دفاع از خود را نداشت. چند سال پيش در يک افطاري ماه رمضان فردي از فرمانده وقت نيروي مقاومت که پس از 9 سال فرماندهي در مسئوليت ديگري قرار گرفته بود، پرسيد: تلخترين و شيرينترين خاطره دوره فرماندهيتان را براي جمع حاضر تعريف کنيد. آن فرمانده به خاطره تلخي اشاره کرد که شنيدن آن دل نيروهاي مؤمن به انقلاب را به درد آورد. وي ميگفت در روزهاي بعد از 18 تيرماه دو گردان بسيجي در درون مسجد جمهوري مستقر شده بودند و در مسجد هم بسته بود و نيروها صرفاً جهت احتياط آنجا مستقر بودند. اما در عين جولان دادن ضدانقلاب در ميدانها و خيابانهاي تهران، سران دولت اصلاحات مرا مورد شماتت قرار ميدادند که چرا بسيجيان در مسجد جمهوري مستقر شدهاند؟
در پاسخ به آنان گفته بود: دشمن در خيابانها عربده ميکشد و شما نگران نيستيد اما از حضور احتياط گونه بسيج در يک محيط بسته نگران شدهايد؟ نکته آخري که درباره حادثه 23 تيرماه قابل يادآوري است سهم رئيسجمهور منتخب در ختم آن غائله است. حادثه بيست سوم تيرماه 1378 با نام دکتر روحاني عجين است. وي سخنران آن مراسم بود و با سخنان خويش موجب تحقير دشمن و عزت نيروهاي انقلاب شد و آن مواضع و آن تجربه و آن اطلاعات پشت پرده اکنون در حافظه و سينه دکتر روحاني است و ميداند که چه کساني و چگونه درصدد حذف روح اسلام انقلابي از صحنه کشور بودند. ميداند که 18 تيرماه پيوند عملي بين اصلاحطلبان و تجديدنظرطلبان با نهضت آزادي و ديگر اپوزيسيون بود و ميداند که اين مارهاي خوش خطوخال همچنان مترصد فرصت و انتقام از انقلاب، رهبري و مردم هستند.
عبدالله گنجي